امیرخسرو دهلوی

یک شعر زیبا  

از امیرخسرو دهلوی  

.

من آن ترک طناز را می شناسم......من آن مایه ناز را می شناسم 

شب آمد به گوش  من آوای پایی......توبودی من آواز را می شناسم  

.

زمن پرس سوزسخنهای{خسرو}......که من آن نواسازرامی شناسم 


نظرات 2 + ارسال نظر
leila چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:59 http://rainystar.blogfa.com

تو با وقتر می ری و میای که همیشه با اون چی بود اسمش می خندین تو کوچه

خودت می دونی چی نوشتی

leila شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 18:18 http://rainystar.blogfa.com

اینم یه کادو ذخیره اش کن

وداع-فروغ فرخ زاد

میروم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ویرانه ی خویش

به خدا میبرم از شهر شما

دل شوریده و دیوانه ی خویش

میبرم تا که در ان نقطه ی دور

شستشویش دهم از رنگ گناه

شستشویش دهم از لکه ی عشق

زین همه خواهش بی جا و تباه

میبرم تا ز تو دورش سازم

ز تو ای جلوه ی امید محال

میبرم زنده به گورش سازم

تا ازین پس نکند یاد وصال

ناله میلرزد میرقصد اشک

اه...بگذار که بگریزم من

از تو ای چشمه ی جوشان گناه

شاید ان به که بپرهیزم من

بخدا غنچه ی شادی بودم

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد